Friday, January 20, 2017

راه های رهایی از تفکر قربانی بودن

تو خودت به اندازه سایر آدم های روی زمین، شایسته عشق و محبت خودت هستی! بودا
تا حالا احساس کردید تمام کائنات علیه شما کار می کند؟ موتر شما از کار می افتد. قهوه روی تی شرت دلخواهتان می ریزد. فرزندانتان به شما احترام نمی گذارند. رئیستان قدر شما را نمی داند. دوستانتان به تماس های شما پاسخ نمی دهند. احساس می کنید مورد بهره برداری واقع شده اید یا از شما سوءاستفاده کرده اند و یا هم احساس طردشدگی بهتان دست می دهد. احساس می کنید لایق رنج کشیدن هستید. احساس می کنید هرگز طعم موفقیت، شادی و صلحی که در آرزوی آن هستید را نخواهید چشید. خود را مثل یک فرد محکوم به قربانی ابدی بودن احساس می کنید و قربانی بودن را به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر می پذیرید.
اما چه کار کنید که احساس قربانی بودن را یک بار و برای همیشه در خود از بین ببرید؟ چه کار می توانید بکنید تا احساس رنج بردن را به سرعت متوقف کنید؟ چگونه غلبه کردن بر احساس قربانی بودن، روابط، کار و سلامت شما را ارتقا می بخشد. شما به کس دیگری برای رها کردنتان از زندان خودتان نیاز ندارید. شما از طریق 10 راه زیر می توانید خودتان را از زنجیرهای قربانی بودن، آزاد کنید:

1.       دست از سرزنش کردن دیگران بردارید
سرزنش کردن دیگران ممکن است به طور موقت مرهمی بر دردهایمان باشد اما در طولانی مدت، باعث احساس ضعف و ناامیدی می شود. یک نکته سریع که به شما کمک می کند دست از سرزنش کردن دیگران بردارید این است که به خودتان در آینه نگاه کنید و از خود بپرسید: نقش شما در شرایط بوجود آمده چیست؟ در بسیاری موارد، متوجه خواهید شد قدرت انتخاب کردن واکنش خود را دارید. فراموش می کنید یا کینه به دل می گیرید؟ امیدوار خواهید بود یا ناامید؟ انتخاب با شماست!

2.       با خودتان مهربان باشید
فرمان خدا در انجیل مبنی بر "همسایه تان را به اندازه خودتان بشناسید" مشهور است اما ما معمولا روی بخش اول فرمان تمرکز می کنیم، احتمالا به این دلیل که ما بخش دوم را اعطا شده تصور می کنیم.
در هر صورت، از خود بیزاری تقریبا فراگیر است و به پیش فرض مذکور خیانت می کند. آیا شما با دوست داشتن خود به خاطر یک اشتباه اخلاقی در گذشته یا دیگر نقاط ضعف، با چالش روبرو می شوید؟ اگر چنین احساسی دارید، بدانید که تنها نیستید.
شما می توانید صداهای درونی خودتان و دیگران را مبنی بر اینکه سزاوار عشق خودتان به خودتان نیستید را به چالش بکشید. سفر عشق به خود را با مهربانی کردن به خود آغاز کنید. کارن آرمسترانگ در کتابش – 12 گام به سوی زندگی با مهربانی- می گوید: " مهربانی با خود را از گرمای دوستی که به طور بالقوه در ذهنتان وجود دارد، آغاز کنید و به سمت خودتان هدایتش کنید".

3.       سپاس گزاری کنید
مولانا: "سپاس گزاری را چون ردایی بپوش و آن همه گوشه های زندگیت را تغذیه خواهد کرد".
زمانی که سپاس گزاری می کنید، عملا غیر ممکن است احساس قربانی بودن به شما دست دهد. حکیمان همیشه به ما می گویند: حتی در سخت ترین شرایط می توانیم چیزی برای سپاس گزاری پیدا کنیم. سختی ها، همواره منبع سپاس گزاری برای درس های مهمی است که می توانیم از آن بیاموزیم.
در سختی ها، همواره از خود بپرسید: چه چیزی می توانم از این تجربه بیاموزم؟ اگر صادقانه، درس های سخت زندگی را بیاموزید می توانید زندگی تان را تغییر دهید. سپاس گزار درس های سخت زندگی باشید!

4.       در برابر خود- تخریبی مقاوم باشید
ریشه رفتار خود- تخریب گرانه ما چیست؟ کنترل.
زمانی که در دنیای قربانی بودن خود را اسیر می کنیم، مایلیم از میزان آسیب پذیری و قدرت کنترل خود در مهار کردن واقعات ناگوار، آگاه شویم. افراد قربانی همیشه از احساس شومی که به آنان می گوید: "فاجعه در کمین نشسته است، هیچ چیز خوب پیش نخواهد رفت"، رنج می برند. آن ها می خواهند آمادگی مقابله با حوادث را داشته باشند تا هنگام بروز حوادث، کمتر آسیب ببینند. به خاطر همین رفتار خود- تخریب گرانه، آنان کمتر طعم خوشی و موفقیت را می چشند.
تخریب گر درون، یک دشمن قوی است ولی شما قدرت غلبه کردن بر دلایل گمراه کننده آن را دارید. نویسنده کتاب "کشف روح امضای شما" می گوید: "تخریب گر درون، برای ضعیف کردن شما به مشارکت خودتان نیاز دارد". مشارکت نکنید، در برابر احساساتی که به شما می گویند: سزاوار خوشی و موفقیت نیستید، مقاومت کنید. دست از کنترل کردن بردارید و از تمام موهبت هایی که دریافت می کنید، لذت ببرید.

5.       به دیگران محبت کنید
رفتار مهربانانه با دیگران داشتن- حتی رفتارهای ساده- به ما کمک می کند تا اسیر ذهن خود نباشیم. زمانی که خود را مانند یک قربانی احساس می کنید، فقط روی خودتان، احساساتتان، نگرانی هایتان و ناتوانی هایتان تمرکز می کنید. اما زمانی که به دیگران مهربانی می کنید، خودتان را توانمند احساس خواهید کرد. توانمندی شما در احساس مثبت بخشیدن به دیگران، کمک می کند تاثیر مثبت خودتان روی زندگی تان را شناسایی کنید.

6.       ببخشید و فراموش کنید
قربانیان از آسیب های گذشته، احساس کینه و خشم به دل می گیرند که در نتیجه سبب مکدر ساختن تجربیات و بوجود آمدن احساسات منفی در آنان می شود حتی زمانی که دیگران آماده مهرورزی به آنان هستند.
ما نمی خواهیم دیگران را ببخشیم زیرا فکر می کنیم بخشیدن، نشانه ی ضعف، تبرئه ی اشتباه و آشتی با شخصی است که به ما آسیب رسانده است. اما بخشیدن، نشانه ی هیچ یک از این ها نیست.
بخشیدن نیاز به عذرخواهی و تامین عدالت ندارد زیرا بخشیدن راجع به جرم و جنایت نیست. بخشیدن، مساله ای است که به شما مربوط می شود. بخشیدن، واکنش شما نسبت به دردی است که به شما وارد شده است. بخشیدن، راجع به این است که با آن درد چه می کنید و چگونه آن را به مهربانی، همدردی و درک دیگران تبدیل می کنید. بخشیدن، راجع به یافتن قدرت درونی برای پشت سر گذاشتن آن درد و رسیدن به صلح و آزادی درونی است.

7.       افزایش اعتماد به نفس
اگر خود را مانند یک قربانی احساس می کنید، ممکن است از کمبود اعتماد به نفس در رنج باشید. ممکن است اعتماد به نفس را یک امر ذاتی بپندارید تا یک امر اکتسابی اما اعتماد به نفس، اکتسابی است و می توانید آن را بیاموزید.
بهترین راه برای افزایش اعتماد به نفس این است که از افراد با اعتماد به نفس بالا تقلید کنید. ظاهر خود را آراسته نگه دارید، شانه های خود را بالا نگه دارید، شمرده شمرده صحبت کنید، تماس چشمی خود را با مخاطبتان حفظ کنید و همیشه ورزش کنید. با اعتماد به نفس عمل کنید، وضعیت درونی شما شروع به هماهنگی با حرکات بیرونی شما خواهند کرد.

8.       منبع درماندگی آموخته شده در خود را پیدا کنید
افرادی که به صورت طولانی مدت از ذهنیت قربانی بودن مزمن رنج می برند، معمولا منبع درماندگی آموخته شده را در تجربیات دوران کودکی می یابند. ممکن است در شرایطی بزرگ شده باشید که بر وابستگی به جای استقلال فردی تاکید می کردند و به شما اعتماد به نفس لازم برای یافتن راه زندگی تان نمی دادند. یا ممکن است یکی از اعضای خانواده همواره نسبت به عقاید و نظرات شما بی توجه بوده یا اینکه در مکتب مورد آزار و اذیت متعلمان قلدر قرار گرفته اید.
برای یافتن منبع درماندگی آموخته شده، پروسه دردناک و زمان بری را سپری خواهید کرد اما دانشی که در این مسیر می آموزید به شما کمک خواهد کرد تا منبع درماندگی آموخته شده را بیابید و راه های غلبه بر آن را شناسایی کنید. اگر در عبور از این مرحله، با چالش مواجه شدید لطفا به یک درمانگر مراجعه کنید.

9.       ذهنیت خود را از قربانی به بازمانده تغییر دهید
در این شکی نیست که اتفاقات بد برای مردم خوب اتفاق می افتد. اما کلید رهایی از به دام افتادن در ذهنیت قربانی، اتخاذ کردن ذهنیت بازمانده است. نویسنده کتاب "آنچه تو را نکشد، قوی ترت می کند"، ذهنیت های قربانی و بازمانده را مورد مقایسه قرار می دهد:
یک قربانی می پرسد: چقدر طول می کشد تا حالم خوب شود اما یک بازمانده تصمیم می گیرد تا احساس خوب داشته باشد هر چند همه چیز به کام او خوش نمی گذرد.
یک قربانی دست از تلاش کردن برمی دارد در حالی که یک بازمانده، قدم به قدم رو به جلو حرکت می کند.
یک قربانی دچار احساس ترحم به خود می شود در حالی که یک بازمانده سعی در آرام ساختن بقیه دارد.
یک قربانی نسبت به موفقیت های دیگران احساس حسادت می کند ولی یک بازمانده از موفقیت دیگران، الهام می گیرد.
یک قربانی روی درد از دست دادن تمرکز می کند ولی یک بازمانده همیشه طعم شادی را به خاطر می سپارد.
یک قربانی دنبال انتقام است در حالی که یک بازمانده در جستجوی یافتن رستگاری.
و در پایان اینکه، یک قربانی همیشه با زندگی سر جنگ دارد در حالی که یک بازمانده همیشه از آن لذت می برد.

10.   درک خود از واقعیت را به چالش بکشید
تا به حال راجع به "تیغ اوکام" شنیده اید؟ یک اصل قدرتمند استدلال کردن است که اعتبارش به فیلسوف و منطق دان انگلیسی ویلیام اوکام می رسد. این اصل به طور مختصر می گوید: "آسان ترین جواب یا توضیح، معمولا درست است".
موتر از کار افتاده را به خاطر بیاورید، آخرین باری که موتر من کار نمی کرد، چنین ایده هایی به ذهنم خطور کردند:
"حتما خطایی کردم که لایق چنین مجازاتی هستم، حتما پسر همسایه در طول شب به موترم آسیب زده، ممکن است شغلم را از دست دهم و نتوانم صورت حساب ها را پرداخت کنم". دفعه بعد که موترم از کار افتاد، پرسیدم: چه مشکل فنی ممکن است برای موترم پیش آمده باشد؟ دیوانه کننده است ولی هر بار ذهن ما بیشتر از آنکه اعتراف کنیم، درگیر چنین الگوهای فکری می شود. موقع بروز مشکل، همواره ذهن ما درگیر بدترین سناریوها می شود.
دفعه بعد که تهدیدات بدترین تفکرات، درک شما از واقعیت ها را منحرف کرد؛ اصل تیغ اوکام یا اصل گرایش به سادگی را به خاطر بیاورید و خود را از احساس قربانی بودن نجات دهید.

قربانی بودن را فراموش کنید تا رها باشید
چه می کنید برای اینکه بتوانید طوفان های زندگی را موفقانه کنترل کنید به جای اینکه خود را مثل یک کشتی به گل نشسته، احساس کنید؟
چه می کنید تا تاثیر مثبتی روی شرایط منفی که شما را احاطه کرده، بگذارید به جای اینکه منفعلانه شکست را قبول کنید؟
چه کاری می توانید بکنید تا شادی و سپاس گزاری را در جریان درد و غم احساس کنید؟

شما می توانید تمام این گام ها را عملی کنید زیرا شما قدرتی فراتر از تصور ذهنتان دارید. هر روز قدرت خود را معطوف عملی ساختن گام های فوق نمایید. قدرت خود را دست کم نگیرید، قدرت خود را تضعیف نکنید و برای همیشه خود را از زندان ذهن خود رها سازید.
یادداشت: این متن ترجمه ی این مقاله از وبسایت هافینگتون پست است.

Thursday, January 19, 2017

مرکز فیزیک عبدالسلام در پاکستان

در خبرها خواندم که رئیس جمهور پاکستان با تغییر نام "مرکز ملی فیزیک اسلام آباد" به "مرکز فیزیک عبدالسلام" فیزیکدان مشهور پاکستان و برنده جایزه نوبل موافقت کرده است. قبلا دولت پاکستان به دلیل اعتقادات مذهبی آقای عبدالسلام به او توجهی نشان نمی داد. 
ماه می سال گذشته مقاله ای در دیپلمات پیرامون عدم مدارا در نظام آموزشی پاکستان منتشر شد. در آن مقاله آمده بود: نظام آموزشی کنونی پاکستان به منظور حذف اثرات زیان بار نفرت پراکنی علیه دیگر اقلیت ها و مذاهب، نیاز به بازنگری و اصلاح کتاب های درسی دارد که بدین منظور می تواند از تصاویر قهرمانان مورد تحسین قرار گرفته مثل عبدالسلام استفاده کند. ترجمه مقاله را می توانید اینجا بخوانید. 

Monday, January 16, 2017

مدت زمان شکل گیری عادت های جدید

هر بار می خواهم عادت جدیدی در خود شکل دهم، از خود می پرسم: چقدر طول می کشد تا عادت جدید جایگزین عادت قدیمی شود؟ بالاخره جواب سوالم را در وبسایت جیمز کلیر یافتم. او می نویسد: "ماکسول مالتز یک جراح پلاستیک در دهه ی 1950 بود، او در آن زمان متوجه شد 21 روز طول می کشد تا بیمارانش به چهره جدید خود عادت کنند. او به شکل گیری عادت های جدید در خود فکر کرد و متوجه شد شکل گیری عادت های جدید در خودش نیز حداقل 21 روز طول می کشد. وی در دهه 1960 بر پایه ی تجربیاتش، کتابی به نام سایکو سایبرنتیک نوشت. نویسندگان کتاب های "کمک به خویشتن" از زیگ زیگلار تا برایان تریسی و آنتونی رابینز تحت تاثیر کتاب مالتز قرار گرفتند و به مرور زمان افسانه 21 روز شکل گرفت. یعنی شما می توانید در 21 روز به موفقیت برسید و زندگی تان را از این رو به آن رو کنید ولی درس خطرناکی که این افسانه می دهد این است که اگر چیزی را به دفعات کافی تکرار کنید، آن وقت همه آن را باور می کنند.

فیلیپا لالی –محقق سلامت روان در کالج لندن- تحقیقی پیرامون شکل گیری عادات جدید روی 96 نفر به مدت 12 هفته انجام داد. هر داوطلب یک عادت جدید انتخاب می کرد و باید روزانه گزارش می داد آیا عادت جدید را انجام داده یا نه و اگر انجام داده تا چه حد آن را اتوماتیک انجام داده است. مثلا برخی افراد "نوشیدن یک بوتل آب موقع نهار" را انتخاب کردند و برخی عادت های سخت تر مثل 15 دقیقه دویدن قبل از نهار. پس از 12 هفته، محققان به این نتیجه رسیدند که شکل گیری عادت های جدید به طور میانگین 66 روز طول می کشد ولی شکل گیری عادات بسته به نوع عادت، خود شخص و شرایط محیطی، از 18 تا 254 روز متغیر است".